تعریف و توضیح حروف(حرف اضافه،حرف ربط،نشانه،اصوات)

حروف(حرف اضافه،حرف ربط،نشانه،اصوات)

حروف(حرف اضافه،حرف ربط،نشانه،اصوات)

حرف اضافه

من و فریدون به گردش رفتیم

فرشته با خواهرش نزد ما آمد

از تهران تا تجریش با اتوبوس می رویم.

می خواستم که صبح زود برخیزم.

در این جمله ها کلماتی هستند که خود معنی مستقلی ندارند.اما آوردن آنها برای ساختن جمله لازم است.این کلمه ها را حروف می خوانیم.

حرف گاهی برای تعیین مقام کلمه در جمله به کار می رود، مانند حرف را در جمله ی کتاب را خریدم که معلوم می شود کلمه ی کتاب مفعول است. گاهی برای باز بستن دو کلمه به کار می رود ، مانند   و     که دو کلمه ی من و فریدون را به هم ارتباط داده است. و    با    که کلمات فرشته و خواهرش را به هم ارتباط داده است. کلمه های از و با  و تا نیز برای بیان نسبت کلمات تهران و تجریش و اتوبوس به جمله بکار آمده است. اما حرف (که) دو جمله ی می خواستم و صبح زود برخیزم را به هم ربط می دهد.

حروف کلماتی هستند که خود به خود معنی مستقلی ندارند ، اما برای پیوستن اجزای یک جمله به یکدیگر یا نسبت دادن و اضافه ی کلمه ای به جمله ، با ربط دادن دو جمله به یکدیگر به کار می روند.

حروف را به چند دسته می توان تقسیم کرد:

یک دسته از آنها برای این به کار می روند که کلمه ای یا عبارتی را به یکی از اجزای جمله بپیوندند و نسبت دهند. این گونه کلمات را حروف اضافه می خوانیم. کلمه ی اضافه در این جا به معنی نسبت است.

گاهی حرف اضافه اسم یا ضمیری را به اسم یا ضمیری دیگر ،یا صفتی که جانشین اسم است نسبت و پیوند می دهد:

یکی از سخنوران می گوید.

احمد را با ایرج دیدم.در این حال کلمه ای که پس از حرف اضافه آمده است متمم اسم است.

یکی            می گوید                                       احمد    را       دیدم

از                                                                     با

سخنوران                                                         ایرج

گاهی کلمۀ بعد از حرف اضافه برای بیان برتری اسمی بر اسم دیگر در داشتن صفتی است.

شهر بزرگتر از ده است.

دماوند از توچال بلندتر است.

 

شهر     بزرگتر    است                                  دماوند        بلندتر       است

از                                                                   از

ده                                                                 توچال

در این حال این کلمه متمم صفت برتر است.

اما کلمه ای که بعد از حرف اضافه می آید بیشتر وابسته  و متمم فعل است. و در این حال ،مانند قید ،زمان یا مکان یا مقدار یا چگونگی یا وسیله و آلت اجرای فعل را بیان می کند:

متمم مکانی:

فریدون پیش من آمد.

محمد از اصفهان به شیراز رفت.

متمم زمانی

شاگردان در یک سال زمین شناسی را آموختند.

از دیروز هوا گرم شد.

متمم چگونگی

احمد به سرعت دوید.

کار به کندی پیش می رود.

متمم وسیله و آلت

ایرج با دوچرخه گردش می کند.

بام را به گل اندود.

متمم مقدار

یک هندوانه را به ده ریال می فروشند.

اینجا متاع عقل به خروار است.

 

حروف اضافه کلماتی هستند که معنی مستقلی ندارند.اما کلمه یا عبارتی را به یکی از اجزای جمله می پیوندند، و عبارت،یا کلمه ای را که اسم یا ضمیر است ، متمم اسم یا صفت یا فعل قرار می دهند. حرف اضافه بیشتر برای ساختن متمم فعل به کار می رود.

حرف ربط- حرف نشانه-اصوات

حرف ربط

گفتیم که کار یک دسته از حروف آن است که کلمه و یا عبارتی را به جمله اضافه می کنند و عبارت یا کلمه ای را که اسم یا ضمیر است متمم اسم یا صفت یا فعل قرار می دهند.

کار دسته ی دیگر از حروف آن است که دو کلمه یا دو قسمت از جمله یا دو جمله ی مستقل را به هم ربط بدهند. این گونه کلمات را حرف ربط می خوانند.

منیژه و ستاره زیرک اند.

رفتم که بخوابم.

بکوش تا کامیاب شوی.

دیروز نیامدم زیرا که بیمار بودم.

همین که خوب گوش بدهیم یاد می گیریم.

در این جمله ها کلمات: و،که،تا،زیرا که،همینکه،گاهی دو کلمه را به هم ربط داده است و گاهیدو جمله را.بنابراین:

حرف ربط کلمه ای است که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهد.

تعریف و توضیح مفعول+صفت+قید

ضمیر چیست انواع ضمیر

جمع های عربی در فارسی
اصوات

یک دسته ی دیگر از حروف برای بیان حالت روحی گوینده مانند: تحسین ،شادی،تعجب،افسوس،غم،درد،ندا(یعنی آواز دادن و خواندن کسی) و قصد بر حذر داشتن ، و مانند آنها به کار می روند. این گونه حروف را اصوات می خوانند.

آه ازان مست که با مردم هشیار چه کرد!

خوشا مرز ایران عنبر نسیم!

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من.

زنهار قول دشمن و بدخواه نشنوی.

اصوات کلماتی هستند که برای بیان حالات روحی گوینده مانند درد و شادی و تحسین و تعجب و تحذیر به کار می روند.

حروف نشانه

دسته ی دیگر حروفی هستند که نشانه ی مقام کلمه در جمله می باشند.

کلمه ی را  در جمله ی  احمد را دیدم، نشانه ی آن است که احمد در این جمله در مقام مفعول قرار دارد.

کلمه ی ای در عبارت ای دوست، نشانه ی آن است که کلمه ی دوست منادی واقع شده است. یعنی او را می خوانند یا ، به اصطلاح امروز صدا می کنند.

همچنین است (الفی) که برای ندا به آخر کلمه افزوده می شود.

مانند:

خدایا،جانا، وزیرا و….

و کسره ای که نشانه ی ارتباط اسم با متمم اسم(مضاف و مضاف الیه) است و هرگاه کلمه به یکی از مصوت های (زیر،آ،او،ای) ختم شده باشد ،(ی) تلفظ می شود. مانند:

باغِ–شهر                 خدا—یِ—جهان

کوچه–یِ–باغ             زانو__یِ___شتر

ساقی__یِ___کوثر

و نیز همین حرف ارتباط اسم را با صفت (موصوف و صفت) نشان می دهد.مانند:

باغِ     بزرگ                            خانه      یِ          احمد

آسیا      یِ       دور                    سبو      یِ       تهی

حروف نشانه به کلماتی می گوییم که برای تعیین مقام کلمه در ساختمان جمله به کار می روند.   

در یک کلام عاشق ادبیات. آنقدر نوشته ام که انگشتانم تاول زده است.

Leave a reply:

Your email address will not be published.


Site Footer