ساحل
عاشقانه ها و اشعار ابراهیم کیان فرد
به آن سوی ساحل خواهم دوید
برای به آغوش کشیدنت….
حتی اگر بر هم زدن آرامش پرنده ها
گناه کبیره باشد…
بگذار،
ردپایم به روی ماسه های ساحل
یادگار عاشقانه ترین دیدار دنیا باشد…
عطر تنت
که سوار بر موج ها به دیوارهای حبابی دلم می کوبد،
برای به تو رسیدن
بی تاب تر از همیشه ام می کند…..
دستانت را به اندازه ی یک آغوش باز کن
آرامشی می خواهم
به وسعت آغوش تو…..
ابراهیم کیان فرد
عاشقانه ها و اشعار ابراهیم کیان فرد
دور
دور خواهم شد
آنقدرها که ،
پرنده در کرانه های دور دست آسمان،
نقطه می شود…..
محو خواهم شد،
چون قاصدکی پخش و پلا شده
که در غرقاب هولناک شبانه ی یک اقیانوس
به قعر می رود…..
خاطره خواهم شد،
چون یادگاری های نوشته بر دیوارهای تیره و غبار آلود زندانی کهن
که از زندانیان محکوم به مرگ بر جای مانده است….
مرا فراموش نکن.
برای من ،در خاطر تو نفس کشیدن هم
یعنی زندگی
ابراهیم کیان فرد
رنج هایم
با تمام رنج هایم
به دیوار لم داده ام
کاش دیوار فرو نریزد
ابراهیم کیان فرد
گم شده ام
گم شده ام در شلوغی دنیا
چون کودکی
که میان انبوه جمعیت
گوشه ی چادر مادرش از دستش رها شده است
ابراهیم کیان فرد
خسته ام
خسته ام
چون محکوم به اعدامی
که ناامید از تمام قاضی های شهر
به خدا پناه برده است….
ابراهیم کیان فرد
عاشقانه ها و اشعار ابراهیم کیان فرد
شب
آنگاه که
از انگشتان زمخت شب
تاریکی می چکید
و گرگ هار تنهایی
در کمین احساسم وحشیانه زوزه می کشید،
نبودنت بیشتر از همیشه
بر طبل ذهن پریشانم می کوبید……
ابراهیم کیان فرد
اسلوب معادله استعاره تشبیه بیان
زندگی مثل یک کلاف کامواست
زندگى مثل يک كامواست
از دستت كه در برود، مى شود
كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود،بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد
يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود
” يادمان باشد ”
گره هاى توى كلاف
همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند
همان كينه هاى چند ساله
بايد يک جايى تمامش كرد
سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند استْ به نام “حرمت” كه اگر پاره شودتمام است
عاشقانه ها و اشعار ابراهیم کیان فرد