نقش باورهای هر انسان در زندگی او
اثر باورهای هر انسان بر زندگی او درصد بالایی از زندگی او را تشکیل می دهد. ما همان می شویم که می اندیشیم همان کاری را می کنیم که به آن و به انجام دادن آن فکر می کنیم.همان راهی را می رویم که بارها در ذهنمان آن را پیموده ایم و ترسیمش کرده ایم. پس وقتی باورهای انسان اینقدر بر زندگی او تاثیرگذار است چرا به سمت باورهای مثبت نرویم..نقش باورهای هر انسان در زندگی او
این اصل که: «تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء نتیجه باورهای خودت است»،
بذر توحید است.
این اصل، دروازه هدایت به زندگیای است که تحت کنترل آگاهانهی خودت است نه قیمت دلار، نه رئیس بانک، نه قوانین دولتها و سیاستها.
این اصل، اساس «در صلح قرار گرفتن با تمامیت زندگی»است.
وقتی این اصل را باور میکنی، همه نگرانیهایی رنگ میبازد و همه تنشهایی اهمیتش را از دست میدهد که، آسایش را از تو ربوده بود.
وقتی این اصل را میپذیری، اول از همه به آرامش میرسی،
دیگر نگران از دست دادن آدمهایی نیستی که، از دست دادنشان را به معنای نابودی میدانستی.
دیگر نگران خلاص شدن از دست آدمهایی نیستی که بودنشان را عامل بدبختیات میدانستی.
دیگر تلاش نمیکنی تا آدمها را از خودت راضی نگه داری یا برای روز مبادا اعتبار جمع کنی.
زیرا دیگر روز مبادایی وجود نخواهد داشت وقتی باور میکنی- خداوند- آنکه رابطهات با او دائمی است، آنکه از رگ گردن به تو نزدیکتر است، آنکه جزئی همیشگی از او هستی، قدرت خلق زندگیات را تنها در دست باورهایت قرار داده و هیچ احدی هیچ قدرتی در زندگی تو ندارد.
اما بدون درک این اصل، راهی به سوی تجربه ثروت و فراوانی نداری.
بدون درک این اصل، در نگرانیای همیشگی زندگی میکنی.
بدون درک این اصل، راهی به مسیر توحید، یعنی همان مسیری که قادر میشوی خداگونه عمل کنی و مثل خداوند خالق باشی، نداری. زیرا این اصل سنت خداوند است و بدون شناخت سنت خداوند، راهی به سوی شناخت خداوند نداری.
توحید عملی یعنی رفتار کردن بر اساس این اصل و شرک یعنی رفتار کردن بر خلاف این اصل.
وقتی قیمت دلار تو را نگران میکند، وقتی از دست رفتن رابطهی عاطفیات تو را میترساند، وقتی تنها راه حل مسائل مالیات را در گرو مورد توجه قرار گرفتن توسط کارفرما، رئیس بانک و هر عاملی بیرون از خودت میدانی، وقتی نگران کم شدن مشتریهایت هستی، یعنی خودت و فرکانسهایت را هیچکاره میدانی و باور داری زندگی تو را دلار، فردی که عاشقش هستی، کارفرمایت و مشتریهایت رقم میزنند. در یک کلام یعنی مشرک شدهای.
اما هر زمان که منشأ رفتار و اعمالت این باور بود که: «زندگی من در دست باورهای خودم است»
و به خاطر این نگاه، نه ترسی داشتی و نه غمی، نه نگران نتیجه نهایی بودی و نه غصهی گذشته را خوردی، بدان که به اندازه ابراهیم، یکتاپرست شدهای.