قصه دبّاغی از مثنوی

قصه دبّاغی از مثنوی

مثنوی معنوی
قصه ی دباغی

قصه دبّاغی از مثنوی.حکایتهای زیبا و آموزنده ی مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی الحق زیبا ،خواندنی و آموزنده هستند و بر ماست که با مطالعه ی این اثر گرانبها یاد بگیریم چگونه انسان بهتری باشیم.

قصه دبّاغی که در بازار عطرفروشان از بوی عطر بیهوش شد

روزی مردی از بازار عطرفروشان می‌گذشت. ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، یکی دستش را می‌مالید، یکی کاه گِلِ تر جلو بینی او می‌گرفت، یکی لباس او را در می‌آورد تا حالش بهتر شود. دیگری گلاب بر صورت آن مرد بیهوش می‌پاشید … اما این درمانها هیچ سودی نداشت. تا اینکه خانواده‌اش باخبر شدند، آن مرد برادر دانا و زیرکی داشت او با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایه‌های مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است. کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و در آستینش پنهان کرد و با عجله به بازار آمد. مردم را کنار زد، و کنار برادرش نشست و سرش را کنار گوش او آورد بگونه‌ای که می‌خواهد رازی با برادرش بگوید. و با زیرکی طوری که مردم نبینند آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت. زیرا داروی مغز بدبوی او همین بود. چند لحظه گذشت و مرد دباغ بهوش آمد…

نقش باورهای هر انسان در زندگی او 
رمز و رازهای نویسندگی 
معنی ضرب المثل دختر سعدی

آن یکی افتاد بیهوش و خمید
چونک در بازار عطاران رسید

بوی عطرش زد ز عطاران راد
تا بگردیدش سر و بر جا فتاد

هم‌چو مردار اوفتاد او بی‌خبر
نیم روز اندر میان ره‌گذر

جمع آمد خلق بر وی آن زمان
جملگان لاحول‌گو درمان کنان

آن یکی کف بر دل او می براند
وز گلاب آن دیگری بر وی فشاند

آن یکی دستش همی‌مالید و سر
وآن دگر کهگل همی آورد تر

آن بخور عود و شکر زد به هم
وآن دگر از پوششش می‌کرد کم

یک برادر داشت آن دباغ زفت
گربز و دانا بیامد زود تفت

اندکی سرگین سگ در آستین
خلق را بشکافت و آمد با حنین

گفت من رنجش همی دانم ز چیست
چون سبب دانی دوا کردن جلیست

چون سبب معلوم نبود مشکلست
داروی رنج و در آن صد محملست

چون بدانستی سبب را سهل شد
دانش اسباب دفع جهل شد

مثنوی

در یک کلام عاشق ادبیات. آنقدر نوشته ام که انگشتانم تاول زده است.

Leave a reply:

Your email address will not be published.


Site Footer