با افراد مسن چگونه رفتار کنیم
انسان های امروزی با نسل های قبل بسیار متفاوتند. حتی افراد سالخورده امروزی با افراد سالخورده ی نسل های قبل که دیگر حتی در بین ما نیستند هم متفاوتند. در دنیای ماشینی امروز انسانها تغییر یافته اند و به نوعی نیمه ماشینی شده اند. پس نوع رفتار با انسانهای امروزی چه کودک و چه سالخورده اکنون تغییر یافته و نیاز است با نگرشی تازه و رفتاری مناسب با انسانهای امروز برخورد کنیم. اما افراد سالخورده ی امروز از آنجا که از لحاظ احساسی شکننده تر و حساس تر از هم سن و سالان خود در نسل های قبل هستند نیازمند یک رفتار و برخورد جدید و نو هستند.
با پنجاه، شصت ساله های امروز
مهربان باشیم .
در روزگاری نه چندان دور
پنجاه شصت سالگی
سن آرام و قرار بود.
پنجاه شصت ساله جزو بزرگان فامیل و خانواده بود.
برای خودش احترام و برو و بیایی
داشت.
زندگیش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی.
برای نوجوانان و جوانان فامیل
الگو بود.
امروز اما پنجاه شصت ساله های ایرانی وضع ديگرى دارند..!
نه مانند پنجاه شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند و نه همچون پنجاه شصت سالههای جوامع پیشرفته ثبات مالی و امنیت اجتماعی !!!!
پنجاه شصت سالهی امروز ایرانی هنوز دارد زبان خارجی یاد میگیرد
در حالی که ذهنش دیگر ذهن بیست سالگی نیست
اما نگرانیهای یک آدم بیست ساله را در جسم و روح خود به دوش میکشد
پنجاه شصت سالهی امروز
هم پدر و مادر است برای فرزندانش و هم گاهی برای پدر و مادرش باید پدر مادری کند !!!
باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها
باشد.
سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکند.
خیلی هم …. احساساتی نشود.
در روزگاری که فرزندانش
خیلی برایش تره خُرد نمیکنند
و پدر و مادرش بمثابه ی زمان خود از فرزند، انتظار با اونا بودن دارن!!
ولی خانواده و جامعه آن را نمیپسندد
او باید حواسش به همهی آنها باشد.
مشکلات همه را سر و سامان دهد مشکلات خودش را تنها بدوش کشد.
پنجاه شصت سالهی امروز
باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آیندهی فرزندش آن هم در این اوضاع آشفته، تدبیر به خرج دهد و به فکر تامین مسکن و شغل و برآورده کردن کوهی از توقعات ریز و درشت باشد!!!!!!!
هیچکس او را نمیفهمد!!
گر چه هنوز جسم و روحش
هزار طلب دارد از دنیای پیرامونش
باید با تنهایی کنار بیاید چرا که حتی اگر بتواند رابطهی پیچیدهی که د زندگی خود دارد او را زنده و شاداب نگه دارد باز هم تنهاست…!!!
چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند. چون همه منتظر اویند و متوقع از او!!!!!
پنجاه شصت ساله ى روزگار ما همچنان باید چهار نعل کار کند.
اگر بازنشسته شود تازه شروع کار در دو شیفت برایش آغاز میشود نباید یک روز در خانه باشد.
روزگارش ثبات اقتصادی ندارد
و آیندهاش نيز هنوووووز مبهم است!!
اما دیگر بدنش طاقت این جور کار کردن را ندارد.
گاهی فشار بالا میرود و گاهی پایین
گاهی تپش قلب میگیرد..!
پنحاه و شصت سالههاى این روزگار همانهایی هستند که
در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند.
تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت
بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب میشد
گاه خندیدن هم دلهره و ترس و نگرانی
جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند.
به جای لذت دوران جوانی تیر و ترکش نصیبش شد
و به جای نجوای عاشقانه ی یار
بانگ موحش آژیر خطر
و سوت کرکننده ی خمپاره و بمب!!!
در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز
مطیع!!!!
همیشه منتظر سرابی به نام آیندهی بهتر بودند و همچنان بدنبال سراب.
پنجاه شصت سالهی عزیز
اگر بخت با تو یار بوده
و با این همه رنج و فلاکت
به هر حالتی هنوز زنده مانده ای
قوی باش!
خیلی قوی باش!!
چون
” زندگی ”
هنوز برای تو “بازیها” داره
… و خدا را چه دیدی
شاید برنده ی بزرگترین بازی روزگار
“تو” باشی
زندگی …..
هنوز با تو خيلى كار داره
چگونه دلسوز خودمان باشیم
معرفی کتاب بیشعوری