تذکره نویسی، تقلید و گزافه گویی تذکره نویسان

تذکره نویسی
تذکره نویسی، تقلید و گزافه گویی تذکره نویسان

تذکره نویسی، تقلید و گزافه گویی تذکره نویسان

تذکره نویسی، تقلید و گزافه گویی تذکره نویسان تذکره نویسی در ادبیات عرب ،از چند قرن پیش معمول بود ، ولی در میان فارسی زبانان از اوایل سده ی ششم هجری قمری به کار گرفته شده است و سخن سنجان و نویسندگان درصدد گرد آوری شعر شاعران و نوشتن شرح حال آنان برآمده اند.

اگرچه منظور این نویسندگان نخست تذکره نویسی نبوده است،بلکه در ضمن نوشتن مطالب ادبی و تاریخی خود ،به ترجمه ی احوال بعضی از گویندگان پرداخته و شعر آنان را به عنوان شاهد و ارسال المثل آورده اند. ولی می توان گفت همان شاهد ها و ارسال المثل هاست که امروز مارا از چگونگی احوال بسیاری از شاعران و هنرمندان گذشته آگاه می کند.

از جمله قدیمی ترین کتاب هایی که در آن ها به ذکر احوال شاعران و هنرمندان برمیخوریم گذشته از تاریخ ها و ظفر نامه ها ،کتاب چهار مقاله ی نظامی عروضی سمرقندی ،تالیف در سال 599 و کتاب المعجم شمس الدین محمدقیس رازی تالیف در سال 617 را می توان نام برد.

این سه کتاب از نظر قدمت و صحت تاریخی و دارا بودن به شعر و شرح حال بعضی از شاعران از تذکره های قدیم زبان فارسی به شمار می روند که امروز نیز در ادبیات ایران ارزش و اعتبار فراوان دارند.

از اینها که می گذریم کتاب بزرگ لباب الاباب است که به تفصیل در ترجمه ی حال شاعران فارسی گو نگارش یافته و بهترین و معتبر ترین تذکره گویندگان فارسی زبان از قدیمی ترین دوره های شعر فارسی پس از اسلام تا آغاز سده ی هفتم می باشد.

تذکره ی لباب الاباب تالیف نورالدین محمد عوفی،در سال 618 هجری قمری تالیف شده و ترجمه ی تمام سخنوران پس از اسلام تا زمان مولف را در بر دارد.و از دیرباز ماخذ و سند معتبر نویسندگان و پژوهشگران بوده است. به طوری که می توان گفت همه ی تذکره نویسان از این کتاب استفاده کرده اند. پس از تالیف لباب الالباب فن تذکره نویسی در ایران مرسوم شد و بسیاری از شاعران و نویسندگان به تالیف و ترتیب تذکره ها و جُنگ ها همت گذاشتند و گنجینه های گرانبهایی از خود به یادگار گذاشتند. که اکنون شمار آنها از 500 جلد تجاوز می کند.

برای آشنایی بیشتر با سبک و سلیقه ی این تذکره ها باید به کتاب تاریخ تذکره های فارسی در دو جلد نوشته ی شاعر و نویسنده و پژوهشگر توانای معاصر آقای احمد گلچین معانی مراجعه کرد. گلچین معانی در تالیف این کتاب زحمت های فراوانی محتمل شده است و سبک و سلیقه ی همه ی تذکره ها را که تا کنون نگارش یافته اعم از خطی و چاپی با نام مولف و تاریخ تالیف آنها بازگو کرده است.

راههای  دست‌یابی به تفکر مثبت

یک بغل شعر قشنگ

جملات قصار از بزرگان

تقلید تذکره نویسان

متاسفانه سلیقه ی اکثرتذکره نویسان در گزارش احوال شاعران،یکنواخت است. و با اندک نقد و بررسی معلوم می شود که بیشتر آنان پابند تقلید و تبعیت بوده و در تالیف خود هیچگونه تازگی و ابتکار به کار نبسته اند و نوشته ی دیگران را با مختصر دستکاری در کتاب خود آورده و به نام تذکره ی تازه ای به ما تحویل داده اند. حتی افراط این تقلید گاهی به جایی رسیده است که خنده آور است.

اینک ترجمه ی بعضیتذکره نویسان معروف را از نظر خوانندگان می گذرانیم تا حقیقت این مطلب کاملا روشن شود. شرح حال آصفی هروی را که یکی از غزلسرایان سده ی دهم هجری و قمری و از شاگردان عبدالرحمن جامی بوده است چنین نوشته اند:

1_روضه الصفا:(( خواجه آصفی ،ود خواجه نعمت الله قهستانی بود که چندگاه به وزارت سلطان سعید قیام می نمود و آن جناب به صفإ ذهن سلیم و ذکاء مستقیم از سایر شعراء روزگار و فضلاء رفیع مقدار امتیاز تمام داشت.گاهی در سایه ی تربیت امیرنظام الدین علیشیر بسر برده احیانابرملازمت بدیع الزمان میرزا می گماشت…))

2_تحفه ی سامی:((مولانا آصفی چون پدرش مدتی مدید وزیر سلطان ابوسعید میرزا بود،آصفی تخلص کرد و به صفای ذهن سلیم و ذکای مستقیم از سایر شعرای روزگار و فضلای عالیمقدار امتیاز تمام داشت و به رعنایی و خودآرایی علم نزاکت می افراشت….))

3_هفت اقلیم: ((آصفی ولد خواجه نعمت الله است که چندگاه به وزارت سلطان ابوسعید قیام می نمود و مشارالیه به صفای ذهن سلیم و ذکای طبع مستقیم اتصاف داشته،گاهی در سایه ی امیر نظام الدین علیشیر بسر میبرد و گاهی همت بر ملازمت بدیع الزمان میرزا می گماشت…))

این شرح حال در چند کتاب به همین صورت آمده است و اگر همه ی آنها را ارایه نمی دهیم از بیم دراز شدن سخن است.ولی در میان این مقلدان لفاظ و صنعت پرداز کسانی را هم میشناسیم که نه تنها شیفته ی تقلید و لفاظ بازی نبوده اند بلکه در گزارش احوال گویندگان شیوه ی زیر پا افتاده ی ((فلان از فصحای آن دیاراست و این یک بیت از او یادگار است ))را دور انداخته اند و به تحقیق و تتبع دامنه دار پرداخته اند تا اطلاعات گسترده ای برای نویسندگان و پژوهشگران آینده باقی گذاشته اند. مرحوم رضاقلی خان هدایت و شمس الدین سامی و از متاخرین استاد بدیع الزمان فروزانفر و علامه علی اکبر دهخدا از آن گروه بوده اند که تا نامی از ادبیات ایران هست ،نام و آثار ایشان نیز گرامی و پایدار خواهد بود..

مبالغه و گزافه گویی تذکره نویسان

گروهی از تذکره نویسان در ترجمه ی احوال شعرا از مبالغه گویی نیز بی پروا بودند و برای اینکه شاعر مورد نظر خود را بزرگتر جلوه دهند و یا مقام علمی هنری و اخلاقی او را بالا ببرند ،یک داستان شگفت انگیز و مبالغه آمیز را هم برای او دست و پا کرده اند که با اندک تاملی ،ساختگی بودن آنها آشکار می شود.چندنمونه:

1_غیاث الدین خوندمیر در جلدسوم حبیب السیر و همچنین در خلاصه الاخبار می نویسد:

((…..و از شعرای زمان شاه شجاع ،یکی خواجه عماد کرمانی است و آن جناب ،شیخ خانقاهدار بوده است و شاه شجاع نسبت به او اعتقادی عظیم داشت،گویند خواجه عماد هر گاه نماز گزاردی گربه ی او شرط متابعت به جا آوردی و شاه شجاع این معنی را به کرامت حمل می فرمود و پیوسته به قدم اخلاص ،ملازمت آن جناب می نمود)) در صورتی که گربه یکی از حیوانات کم فهم و بی وفاست و از او چنین عملی موافق خرد نیست.بر خلاف سگ ، میمون و خرس که یادگیری آنها بسیار قوی است . عجیب تر اینکه داستان گربه رقصانی  حبیب السیر در بسیاری از تذکره های فارسی راه یافته است.

2_ دولتشاه سمرقندی در شرح حال اسدی طوسی می نویسد:

((نقل است که چون فردوسی از غزنین فرار کرد و به طوس آمد و از طوس به رستمدار افتاد بعد از مدتی از رستمدار و طالقان مراجعت کرده و به وطن مالوف آمد در آن حین چون وفاتش نزدیک شد ،اسدی را طلب کرد و گفت:

ای استاد وقت رحیل در رسید و از نظم شاهنامه قلیلی مانده است، می ترسم چون من رحلت کنم کسی را قوت آن نباشد که باقی شاهنامه را به قید نظم درآورد،استاد گفت:

ای فرزند غمگین مباش که اگر حیات باشد بعد از تو من این شغل را به اتمام می رسانم.فردوسی گفت:ای استاد تو پیری مشکل که این کار برآید و کفایت شود.اسدی گفت: انشاالله تعالی شود.و از پیش فردوسی بیرون شد و آن شب و آن روز تا نماز دیگر چهارهزار بیت باقی شاهنامه بگفت…)) کسانی که طبع شعر دارند و از فنون مختلف آگاهند خوب می دانند که سرودن 4هزار بیت شعر  که هم سطح اشعار شاهنامه باشد در عرض یک شبانه روز محال است و به قول استاد معظم دکتر ذبیح الله صفا:((این افسانه ی بی سر و بن را معلوم نیست دولتشاه از کجا آورده است؟))

3_همچنین دولتشاه در ترجمه ی حال سید حسن غزنوی متوفی به سال 556 هجری قمری آورده است:

((گویند که سید حسن در غزنین وعظ می گفت: 70 هزار کس در پای منبراو جمع شدند.))

اولا وسعت مجلس سید حسن چقدر بود و ثانیا غزنین در آن زمان چند هزار نفر جمعیت داشت که 70 هزار نفر از مردم آن پای منبر جمع شوند؟از این نوع داستان ها که دروغ از قیافه ی آنها می ریزد در تذکره ها بویژه تذکره ی دولتشاه فراوان دیده می شود و می توان گفت:اغلب اینها از دولتشاه به تذکره های دیگر رفته است.

به قلم نظمی تبریزی

 

در یک کلام عاشق ادبیات. آنقدر نوشته ام که انگشتانم تاول زده است.

Leave a reply:

Your email address will not be published.


Site Footer