پیش بینی وقایع و کنار آمدن با نگرانی ها
پیش بینی وقایع و کنار آمدن با نگرانی ها.نکنه لاستیک ماشینم بترکه؟! نکنه این سرفهها علامت کرونا باشه؟! بهش زنگ زدم رد کرد، نکنه با من قهر کرده باشه؟ نکنه منو ول کنه بره با یکی دیگه دوست شه؟ و…
اینها مثالهایی از نگرانی هستن که ممکنه هرکدوممون تجربه کرده باشیم. نگرانی زنجیرهای از افکار تکراری و غیرقابل کنترل درباره رویدادهای منفی و ترسناک احتمالی در آینده است. احساس همراه نگرانی، غالبا اضطرابه که اغلب دلشوره تعبیر میشه و علائم بدنی مثل تنگی نفس و خشکی دهان و… داره.
اما چرا نگران میشیم؟ دیدگاههای مختلفی راجع به کارکرد نگرانی وجود داره که به چندتاشون اشاره میکنم.
1. یکی از دیدگاهها میگه که رویدادهای ترسناک احتمالی در آینده در ابتدا به صورت تصاویر ذهنی هستن و اضطراب شدیدی به همراه دارن. پس ذهن ما برای کاهش شدت اضطراب، اون تصاویر رو تبدیل میکنه به یه سری افکار که همون نگرانی هستن. همچنین این دیدگاه مطرح میکنه که فرد از طریق نگرانی و به صورت ذهنی به دنبال راهحلهاییه تا بتونده احتمال وقوع اون رویداد ترسناک رو کاهش بده.
2. دیدگاه دوم میگه ما وقتی در موقعیتی قرار داریم که بلاتکلیف هستیم یعنی نتیجه برای ما مشخص نیست و هر آن، هر اتفاقی ممکنه بیافته، سعی میکنیم با به کار بردن نگرانی و بررسی نتایج احتمالی، بلاتکلیفی خودمون رو کاهش بدیم و به این اطمینان برسیم که همه جوانب را بررسی کردهایم و کنترل دست ماست. مثلا اگه فلان اتفاق افتاد، منم فلان کارو میکنم و اینطوری انقدری ادامه میدیم تا خاطر جمع بشیم، غافل از اینکه سر این خاطرجمعی چند ساعت اضطراب میکشیم.
3. دیدگاه سوم میگه که وقتی در مورد یک اتفاق بد نگران هستیم و آن اتفاق بد رخ میده، انگار که از قبل اون رو پیشبینی کرده و خودمون را براش آماده کرده بودیم. پس به شکل ناگهانی و یک باره ناراحت نمیشیم. مثلا دو نفر تو مصاحبه شغلی شرکت میکنن، یکیشون پیشبینی میکنه که رد میشه و یکیشون پیشبینیش اینه که قبول میشه، اما از شانس بد هر دوتا رد میشن. مسلما اونی که انتظارشو داشت و فکر میکرد رد میشه، به مراتب کمتر از اونی که انتظارشو نداشت، ناراحت میشه. ممصداق این مورد، همان ضربالمثل معروفه که [افراد نگران همیشه] “به مرگ میگیرند تا به تب راضی شوند”. از طرف دیگه، اگه اون اتفاق بد رخ نده، حس خوبی بهمون دست میده و پیش خودمون میگیم: “آخيش، خیالم راحت شد، یا میگیم”نگران بودم اما اون چیزی که من میخواستم شد”.
در هر سه دیدگاه دیدیم که نگرانی در اصل هشداره و داره تلاش میکنه که اتفاقات بد رو برای ما قابل تحملتر بکنه. گاه با بررسی جوانب کار، گاه با کاهش شدت تجربه احساسهای منفی. نگرانی رو اگر صرفا چیزی در نظر بگیریم که بد است و باید از آن #اجتناب کرد، مسلما هشدارهای آن را نیز درک نمیکنیم؛ هشدار راجع به این که مسألهای وجود داره. برای مثال نگرانی از این که “نکنه تو امتحان مردود بشم”، این هشدار رو به همراه داره که “تسلط کافی بر متن کتاب نداری” و کلی مثال دیگه. مشکل وقتی ایجاد میشه که ما به جای عمل کردن، فقط به فکر کردن پناه ببریم. اگر یک طرف قضیه، نگرانی باشد، طرف دیگر آن حل مسأله است. یعنی به جای اقدام عملی برای حل #مشکلات، دست به دامن نگرانی شویم. نگرانی در اصل تلاشیه برای حل مسئله اما با شکل ذهنی. بهتون قول میدم تا به حال هیچ کسی نتونسته تنها با فکر کردن و نگرانی، مسائل زندگی خودشو حل کنه. پس عمل کردن لازمه.
دفعه بعدی که نگرانی به سراغتان اومد، ازش فرار نکنید. سعی نکنید حواس خودتان را پرت کنید، چون افکار سمج هستند و تلاش شما برای فراری دادنشون نتیجه عکس داره. بیشتر میان سراغتون. بپذیرینش و سعی کنین متوجه بشین که چی پشت اون نگرانیه. همه ما اول از همه، احساسهایمان را متوجه میشیم. برای فهمیدن فکرِ پشتِ نگرانی، باید دقت کنیم.
نگرانی رو بخش طبیعی و مهمی از تجربه خودتون در نظر بگیرید و از خودتون بپرسید انتظار دارم چه اتفاق بدی رخ بده؟ در این موقعیتی که هستم، بلاتکلیفی راجع به چه چیزی آزارم میده؟ نگرانم که کدوم احساسات رو به شکل ناگهانی و شدید تجربه کنم؟ یا اگر فلان اتفاق افتاد چه احساسی قراره داشته باشم که منو نگران کرده؟
آنگاه که پاسخ این سوالها را مشخص کردید، مسائل خودتون رو به شکل دقیق تعریف کنید و دنبال راهحلهایی برای این مسائل بگردین. داشتن دیدگاه دوستانه درباره نگرانی را نمیتوان بخشی از درمان آن در نظر گرفت و احتمالا چنین روشی برای همه نگرانیها کاربرد ندارد. اما به میزان قابل توجهی توانایی ما را برای مدیریت نگرانیها بهبود خواهد بخشید. همانگونه که دوستی با استرس چنین تاثیر مثبتی بر من گذاشت.
به قلم علیرضا رشتبری، دانشآموختهی روانشناسی بالینی
تاثیر ذهن و عوامل درونی بر سعادت انسان
آرامگاه بزرگان ادبی ایران دور از وطن